دارای بزرگواری. ارجمند. بزرگوار. بخشنده: ای صاحب کرامت شکرانۀ سلامت روزی تفقدی کن درویش بینوا را. حافظ. ، ولی و عارفی که دارای کرامت باشد. رجوع به کرامت شود
دارای بزرگواری. ارجمند. بزرگوار. بخشنده: ای صاحب کرامت شکرانۀ سلامت روزی تفقدی کن درویش بینوا را. حافظ. ، ولی و عارفی که دارای کرامت باشد. رجوع به کرامت شود
مریض و بیمار بستری: و او نیز رنجور و صاحب فراش بود. (تاریخ طبرستان). رکن الدین رنجور شد و صاحب فراش گشت و از حرکت عاجز ماند. (جهانگشای جوینی). ناگاه بعد از استحمام عارضه ای بر بدن او بازگشت که در خود گرانی می یافت و صاحب فراش گشت، شوهر، (اصطلاح فقه) در حدیث است: الولد للفراش و للعاهر الحجر، یعنی فرزند ازآن پدر است و زناکار را خیبت و خسران
مریض و بیمار بستری: و او نیز رنجور و صاحب فراش بود. (تاریخ طبرستان). رکن الدین رنجور شد و صاحب فراش گشت و از حرکت عاجز ماند. (جهانگشای جوینی). ناگاه بعد از استحمام عارضه ای بر بدن او بازگشت که در خود گرانی می یافت و صاحب فراش گشت، شوهر، (اصطلاح فقه) در حدیث است: الولد للفراش و للعاهر الحجر، یعنی فرزند ازآن ِ پدر است و زناکار را خیبت و خسران